ای دیوانه لیلایت منم
یک شبی مجنونی نازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشت
عشق ان شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای
خسته ام زین عشق دلخونم نکن من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو...من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگت پیدا و پنهانت منم
سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
+ نوشته شده در شنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت 11:23 توسط ali
|
حلالم کن دارم میرم چقدراین لحظه دلگیره