با توام ای سهراب
با توام ای سهراب ، ای به پاکی چون آب یادته گفتی بهم : تا شقایق هست زندگی باید کرد نیستی سهراب ببینی که شقایق هم مُرد دیگه با چی کسی رو دلخوش کرد یادته گفتی بهم اومدی سراغ من نرم و آهسته بیا که مبادا ترکی بردارد چینی نازک تنهایی تو اومدم آهسته نرم تر از پر قو خسته از دوری راه خسته و چشم براه یادته گفتی بهم عاشقی یعنی دچار فکر کنم شدم دچار تو خودت گفتی چه تنهاست ماهی اگه دچار دریا بشه آره تنها باشه یار غم ها باشه یادته می گفتی گاه گاهی قفسی می سازم ، می فروشم به شما تا به آواز شقایق که در آن زندانی است دل تنهائیمان تازه شود دیگه حتی اون شقایق که اسیر قفسه صاحب یک نفسه نیست که تازگی بده ، این دل تنهائی من پس کجاست اون قفس شقایقت ، منو با خودت ببر با قایقت راستی می گفتی کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود آره کاشکی دلشون شیدا بود من به دنبال یه چیز بهترینم سهراب تو خودت گفتی بهم بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است
من_خط فاصله_تو
از این روزا از این شبای بی ثمر
منو ببر به خاطرات رفتمو
روزایی که تو جا گذاشتی پشت سر
تو کوچه ها نمی شه بی تو پرسه زد
خیابونا غریب و غم گرفته ان
کجا برم چرا نمی رسم به تو ؟
کجایی پس چرا نمی رسی به من؟
حالا که نیستم اشکاتو کی پاک کنه
کی عاشقونه می نویسه اسمتو
بدون من هزارسال دیگه هم
بدون کسی نمی شکنه طلسمتو
چقدر حرف مونده و نمی شنوی
چقدر راه مونده و نمی کشم
ببین کجای قصه پس زدی منو
محاله بی پناه تر از این بشم
غریبگی نکن دلم غریبه نیست
همونه که برات ستاره چیده بود
بگو که یادته بگو که یادته
همون که گفتی از خدا رسیده بود
تو شونتو نمی سپری به هق هقم
نه تو دیگه برام اون عشق سابقی
نه من دیگه برات گل شقایقم
حلالم کن دارم میرم چقدراین لحظه دلگیره